کد مطلب:276817 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:236

کلمه زوراء در لغت
از روایات كه بگذریم در كتب لغت نیز از «بغداد» بعنوان «زوراء» یاد شده است كه به برخی از آنها اشاره می كنیم:

دركتاب «مجمع البحرین» در ماده ی (زوراء) درباره ی «زوراء». [1] چنین آمده:

«و الزوراء بالفتح والمد: بغداد»

زوراء بغداد است. [2] .

كتاب لسان العرب نیز درباره ی زوراء چنین می نویسد:



[ صفحه 54]



«و مدینة الزوراء: ببغداد فی الجانب الشرقی، سمیت زوراء لازورار قبلتها».

و شهر زوراء در بغداد است و در سمت شرقی آن واقع شده، آن را زوراء نام نهاده اند بدین لحاظ كه قبله ی آن تمایل دارد، (وبقول معروف قبله اش كج است) [3] .

دوكتاب معروف و مشهور دیگر لغت نیز یعنی «المنجد» و «قاموس المحیط» در ماده ی (زور) درباره زوراء می نویسند:

زوراء نام بغداد است. [4] .

از آنچه تا بدینجا درباره ی زوراء گفته شد و ما تنها به عنوان نمونه، یكی از هزار و مشتی از خروار، آوردیم به خوبی روشن می شود كه بدون شك و شبه زوراءنام بغداد است و تردیدی نیست كه مقصود از شورای كوچك كه در زوراء تشكیل می شود تا احكام دین و شریعت سیدالمرسلین را تغییر دهند و تبدیل نمایند، شورائی است كه در بغداد و آنهم به حمایت از كفر و سردمداران كفر جهانی در این سرزمین شوم و لعنت شده منعقد می گردد.

ولی متاسفانه در برخی از كتابهائی كه به زبان فارسی نوشته شده، و گاهی هم احادیثی را در این كتابها به رشته تحریر در آورده اند، بدون اینكه كوچكترین تحقیق و كاوشی درباره حدیث و یا نام جائی كه در آن حدیث آمده به عمل آورند، و بدون اینكه:اینگونه نویسندگان مقداری با خود بیاندیشند كه ممكن است نوشته های آنان سبب اشتباه و گمراهی افراد زیادی شده و دست آویز محكمی برای مغرضان و معاندان و منافقان گردد به ضرس قاطع در هر جایی كه كلمه ی زوراء دیده اند آنرا به تهران ترجمه نموده و در كنار كلمه ی زوراء لفظ تهران نوشته اند در صورتی كه اثبات این مطلب نیازمند تحقیق و بررسی است. [5] .

در هر صورت برای اینكه ماهیت (شورای زوراء) معلوم شود به حدیث امام صادق علیه السلام بر



[ صفحه 55]



می گردیم و درباره ی دومین سوال كه به عنوان: این شورای مشؤم چگونه شورائی است مطرح نمودیم، توضیحاتی می دهیم تا سر مطلب آشكارگردد.

درباره ی مطلب دوم:

درباره ی مطلب دوم كه ما آن را در رابطه با حدیث امام صادق علیه السلام و تشكیل شوری در (بغداد) بطور خلاصه توضیح می دهیم، آنچه می توان گفت این است كه:

نخست، امام علیه السلام به قضیه ای كه بعدها در قرن سوم هجری در بصره اتفاق افتاد و در آنجا انقلاب عظیمی روی داد و «صاحب زنج» یعنی:مردی كه می گویند:سیدی بنام علی بن محمد بوده است، انقلاب كرد و در ظرف چند سال تسلط خود، كه گروهی از سیاهان را به وسیله وعده هائی كه به آنها داده بود با خود همراه نمود، و به كشتارهای وحشتناكی دست زد و هزاران مرد و زن را طعمه شمشیر ساخت اشاره می نماید.

سپس می فرماید:

«دارالملك» یعنی: پایتخت حكومت بعد از آن حادثه ی وحشتناك و حوادث دیگر و انقراض دولت های دیگری كه بعد از آن جریان می آیند، مجددا به شهر بغداد برمی گردد یعنی: پس از آنكه بغداد مدتی از (دارالخلافه) بودن افتاد، بار دیگر پایتخت سلاطین، و مقر فرمانروایان جور، و پایگاه جباران و گردن كشان می شود، و آنگاه حضرت چنین توضیح می دهد كه:

در این موقع كه پایتخت حكومت به بغداد بازگشت، كارها به وسیله ی شوری انجام می شود و هر كس به هر كاری كه دستش رسید آنرا انجام می دهد، یعنی: هر كس كه حزبش بیشتر و یارانش زیادتر و پیروانش فراوان تر بود، بر دیگران مقدم می شود و او كرسی ریاست را اشغال می نماید.

چنانچه می دانیم این شورائی كه حضرت از آن خبر داده است، همان مجلس نمایندگان است كه امروز در سراسر دنیا و در تمام كشورهای جهان كم و بیش وجود دارد و پس از تشكیل، افرادی را برای احراز مقام ریاست و در دست گرفتن زمام قدرت و اداره ی كشور انتخاب می كنند.

پس مطابق فرمایش حضرت در موقعی كه این چنین مجلس شورائی در بغداد



[ صفحه 56]



تشكیل شد پس از مدت زمانی، سفیانی اول برای احراز مقام ریاست در عراق و بغداد، كاندیدا می شود و به ریاست می رسد، و دلیل این گفتار آن است كه حضرت، دوبار نام سفیانی را ذكر فرموده است.

و از این كه امام علیه السلام دوبار این نام را بیان فرموده است معلوم می شود كه بار اول اشاره به خروج سفیانی اول و حكومت او در عراق و بار دوم اشاره به خروج سفیانی دوم است.

به هر حال:سفیانی اول چنان چه از ظاهر خبر و سیاق حدیث پیدا است، دو بار بر عراق حكومت می كند و مدت حكومت او در مرتبه ی اول نه ماه است و در مرتبه دوم مدت حكومت او تعیین نشده است. و شاید مدت درازی طول بكشد و بعدا فرار كند و یا اینكه به هلاكت برسد.

اما بار دوم كه به حكومت رسید این بار امام علیه السلام فرموده است:

«فویل لمصر، و ویل للزواء، و ویل للكوفة و الویل لواسط»

پس در این مرتبه وای بر مردم مصر و وای برمردم بغداد و وای بر مردم كوفه و وای بر واسط.

باید توجه داشت كه كلمه ی (ویل) در لغت عرب، كلمه ای است كه در مورد عذاب و هلاكت و نابودی استعمال می شود، و هر كس كه در عذاب و هلاكت بیفتد گفته می شود وای بر او كه بی چاره شد.

بنابراین بیان، از فرمایش حضرت كه فرموده است: (وای برمصر، و وای بر بغداد، و كوفه و واسط)، چنین استنباط می شود كه چون در این مرتبه، سفیانی از طرف اربابان خود به حكومت رسید، دستوراتی كسب می كند و حوادث ناگواری در عراق و غیر عراق به وجود می آورد كه پی آمدهای آن بسیار ناگوار است مانند- اهانت به علماء، هتك مومنین، و تبعید و شكنجه و زندان مردم بی گناه، تا جائی كه اموال مردم را غارت می كند و زنانشان را مورد تجاوز قرار می دهد و فرزندانشان را می كشد و اعراض و نوامیس شان رابر باد می دهد و زنان محجبه و مستوره و عفیفه را هتك حرمت می كند و كارهای زشت و ناستوده را كه عقل و شرع آن را محكوم می داند، مرتكب می شود و...



[ صفحه 57]



به هر حال: امام علیه السلام می فرماید: در این مرتبه دوم كه به حكومت می رسد وای بر مصر و بغداد و كوفه و واسط.

و از این جمله چنین فهمیده می شود كه حتی ظلم و بدی او به مردم مصر نیز خواهد رسید بدین صورت كه رهبران مصر را هم با خود همراه می كند، و از اهل مصر و یا سربازان مصری در جنگی كه به وجود می آورد استفاده می نماید و گروه زیادی را به كشتن می دهد و پس از آنكه مردم مصر متوجه شدند صدای آنها به فریاد بلند می شود....

و اما اینكه حضرت فرموده است وای بر بغداد روشن است و نیازی به توضیح نیست كه با اهل بغداد و مردم عراق چگونه رفتاری خواهد داشت.

و اما این فرموده حضرت كه:وای بر واسط گویا من هم اكنون به واسط، و جریان هائی كه درآن روی می دهد نظر می كنم، شاید مراد از آن، باز هم همان قتل و اعدام و تبعید و زندان و شكنجه و امثال آن باشد و شاید هم مراد از آن جنگی باشد كه در همان نواحی اتفاق می افتد و بر اثر تمرد و روگردانی مردم از جنگ، گروهی را به دار می كشد و اعدام می كند و شاید هم همه ی آنچه را كه گفتیم مقصود باشد و لذاست كه حضرت می فرماید:گویا من هم اكنون به واسط و جریانهای آن نظر می كنم و خبر دهنده ای كه از آنجا خبر خیری بیاورد نمی یابم یعنی: هر اخباری كه از آنجا می رسد همه اش شر است.

سپس حضرت می فرماید:بعد ازاین ظلم بی حد وستم و تجاوز (سفیانی دوم) خروج می كند، و این ستمكار ناپاك آن چنان ظلم و تعدی می كند و دست به قتل و خرابی و غارتگری می زند واخیار و ابرار و سادات و علماء را به قتل می رساند كه مردم ظلم و ستم سفیانی اول را فراموش می كنند و به همین جهت است كه حضرت می فرماید: در آن موقع مردم دچار قحطی و گرسنگی و كمی باران می شوند، نه زمینی هست كه گیاهی را برویاند و نه آسمانی هست كه بارانی فرو ریزد. البته ممكن است كه كنایه از این باشد كه: در آن هنگام بر اثر جنگ و كشتار و هرج و مرج، ترس و وحشت فوق العاده به همه ی مردم دست می دهد، كه كار و كوشش از بین می رود، و كشاورزان و دامداری تعطیل می شود قحطی و گرسنگی كه از پی آمدهای نامطلوب جنگ است



[ صفحه 58]



سراسر منطقه را فرا می گیرد.(و الله اعلم)

در هر صورت خروج این سفیانی، یعنی: سفیانی دوم، از علائم حتمیه ی ظهور است كه تمام مدت فرمانروائی این مرد ناپاك، و تجاوزات و كشتارهای بی رحمانه او بیشتر از نه ماه نخواهد بود. و پس از این، همچنان كه امام علیه السلام فرموده است، حضرت حجت علیه السلام (كه خداوند دیدگان ما را به جمال بی مثال حضرتش روشن فرماید) به خواست خداوند قهار، ظهور خواهد فرمود، انشاالله.


[1] قبلا بايد دانست كه در همين كتاب «مجمع البحرين» حديثي را از امام صادق عليه السلام نقل كرده و گفته است. كه «زوراء» نام كوه «ري» يعني نام (تهران) است. كه البته ما درآينده ضمن نقل حوادث مربوط به عراق به تفصيل در اين باره سخن خواهيم گفت.

[2] مجمع البحرين ماده زور ج 3 ص 320.

[3] لسان العرب، ماده زور ج 4 ص 338.

[4] المنجد و قاموس ماده ي (زور).

[5] درباره ي اينكه زوراء نام بغداد است نه نام تهران در آينده نيز سخن خواهيم گفت و گره اين مشكل را خواهيم گشود. انشاءالله.